تو دیگر بدرد
دوسته داشته شدن نمی خوری
باید عاشقت شوم
تو دیگر بدرد
دوسته داشته شدن نمی خوری
باید عاشقت شوم
هم رنگ تمام آرزوهای منی/ غارتگرجان ومال و دنیای منی
بی تونفس کشیدنم ممکن نیست/ساده بگویم که همه دنیای منی
گفتی اینجا نشد
آن دنیا به هم می رسیم
نگاه کن!
ما مرده ایم،
ولی به هم نرسیده ایم هنوز!
بخند، از هشت میلیارد لبخند تو دنیا
هیچ کدومش جای خنده هاتو نمی گیره،
فقط تو بخند
...
چهرازی
وقتی یکی بهت میگه یه آهنگی رو گوش کن
یعنی یه حرفی تو اون آهنگ هست
که خودش نمی تونه بهت بگه
خون دلم پاشیده شد از لوله خودکار
کاغذ برای واژه های من عزا داره
با فکر مرگ می خوابم و هر صبح پا میشم
با ژانر پوچی زندگیم درگیره تکراره
بیا و مسئله ها را از راه دل حل کن
که در تمام جهان این سخن مثل بود
اساس علم ریاضی بر باد خواهد رفت
اگر که مسئله ها عاشقانه حل بشود
شما زنی را ندیده اید
که چشمان من
در چشمانش
جا مانده باشد؟
یا دستهایم
در موهایش؟
امشب ای ماه، به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه، تو همدرد من مسکینی
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید، چه ها می بینی
شهریار
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
این چراغی است کز این خانه به آن خانه برند
پدرم گفت و چه خوش گفت که در مکتب عشق
هر کسی لایق آن نیست که برادر شود
غنچه و گل همه با چاک جگر ساخته اند
خون شو ای دل که جهان جای دل خرم نیست
تا کسی رخ ننماید، نبرد دل ز کسی
دلبر ما، دل ما برد و به ما رخ ننمود...
کسی نمانده تا دگر به تیغ ناز کشی
مگر زنده کنی مرده را و باز کشی
ای عشق خوارتر کن از اینم به کوی او
تا هر که بیندم نکند آرزوی او
تعداد صفحات : 3